سه چیز را با احتیاط بردار:
قدم *قلم* قسم! 
سه چیز را پاک نگه دار:
جسم

*لباس *خیالت!
از سه چیز کار بگیر:
عقل

*همت *صبر!
ازسه چیزخودرا نگه دار:
افسوس *فریاد* نفرین کردن!
سه

چیز راآلوده نکن:
قلب *زبان* چشم!
اما سه چیز

را هیچ گاه و هیچ وقت فراموش نکن:
خدا* مرگ *دوست خوب! ..

[ چهار شنبه 18 بهمن 1391برچسب:, ] [ 20:47 ] [ masuomeh_sh...baran jo0o0o0n ] [ ]

Hatasız kul olmaz, hatamla sev beni

هیچ بنده ای بدون خطا(اشتباه)نیست با وجود اشتباهم منو دوست داشته باش


Dermansız dert olmaz, dermana sal beni

هیچ دردی بدون درمان نیست درمان من باش


Kaybettim kendimi, ne olur bul beni

خودم رو گم کردم چی میشه بیای و  منو پیدا کنی


Yoruldum halim yok, sen gel de al beni

خسته شدم وحالی ندارم تو بیا وتکیه گاهم باش

Feryada gücüm yok, feryatsız duy beni

برای فریاد کشیدن قدرتی ندارم بدون اینکه فریاد بکشم حرفم رو بشنو

 


Sevenlerin aşkına, ne olur sev beni

تو رو قسم به عشق عشاق چی میشه منو دوست داشته باش


Sev beni

دوستم داشته باش

 


Bu feryat, bu hasret öldürür aşk beni

این ناله وفریاد این حسرت بالاخره این عشق منو میکشه


Uzaktan olsa da, razıyım sev beni

از راه دور هم باشه راضیم که دوستم داشته باشی


Razıyım sev beni

راضیم دوستم داشته باش

Ümitsiz yaşanmaz, sevmemek elde mi

بدون امید زنگی غیرممکنه مگه دوست نداشتن به همین راحتیه؟


Can demek, sen demek, gelde gör bende mi

قلب وزندگی یعنی تو.بیا ببین در من چیزی از قلب وزندگی باقی مونده؟


Sözümde sitem var, kalpte mi dilde mi

توی حرفهام ملامت هست این از ته قلبه یا از سر زبون؟


Tez elden haber ver, o gönlün elde mi

سریع بهم خبر بده آیا قلب من تو دستای توئه؟


Feryada gücüm yok, feryatsız duy beni

برای فریاد کشیدن قدرتی ندارم بدون اینکه فریاد بکشم حرفم رو بشنو


Sevenlerin aşkına, ne olur sev beni

تو رو قسم به عشق عشاق چی میشه منو دوست داشته باش


Sev beni

دوستم داشته باش

 

دوستان این ترجمه به زبان ترکیه

عنوان yer guk ashk و آدرس emrah30.LXB.irادرسش اینه

از دوست خوبم گرفتم با ذکر منبع هست کپی نکردم ههههههه

[ سه شنبه 17 بهمن 1391برچسب:, ] [ 11:53 ] [ masuomeh_sh...baran jo0o0o0n ] [ ]

 

 

[ شنبه 14 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:52 ] [ masuomeh_sh...baran jo0o0o0n ] [ ]

 
 
 
 
هــی فـلانی
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
یــادت نرود تــــو را من " تــــو " کردم 
 
 
 
 
 

 
 
 
 
 
وگــرنه " هـــوی " هم زیادت بود ...
 
 
 
 
 

 
 
واسه من شــما شـــما نــکن !!!

 

 

بچه ها یه ذره طولانیه اما واقعا زیباست حتما بخونین نظرهم ندادین اشکال نداره

 

 

 

حمید مصدق :

 تو به من خندیدی و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلود به من كرد نگاه
سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاك
و تو رفتی و هنوز،
سالهاست كه در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تكرار كنان می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چرا باغچه كوچك ما سیب نداشت

 

 


فروغ فرخزاد:

من به تو خندیدم
چون كه می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدی

پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا كه با خنده خود پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیك
لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاك
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد
گریه تلخ تو را
و من رفتم و هنوز
سالهاست كه در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تكرار كنان
می دهد آزارم
و من اندیشه كنان غرق در این پندارم
كه چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت

 

 


جواد نوروزی :

دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ
تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت.


 

 

رضا نوجوان :

من دویدم پی تو 

 چون که می دانستم

تو به چه دلهره از باغچه ام

و برای چه کسی سیب را دزدیدی

پسرک ماتش برد دخترم می خندید

تا که یک لحظه مرا آنجا دید

پدر پیر منم ، باغبان باغچه ی همسایه

نه

خیالم پی آن سیب نبود

بدوم در پی سیب

سیب من ، دختر کمسالم بود

 که پسر آن را چید

دخترم با پسری  بود و در دستش سیب

و در آن لحظه مرا حس عجیب

به سکوتی وا داشت

پسرک وقتی دید

حس غم  ، غصه و افسوس مرا

بغض چشمان پسر جاری شد

دخترم ماتش برد

از نگاه غضب آلود پدر

سیب دندان زده افتاد به خاک

 دخترم رفت و من ، غافل از این

که دلش با پسر باغچه ی همسایه است

من پشیمان ز سکوتی که چرا داشته ام

و پسر با خود گفت:

 که چرا باغچه ی کوچکشان سیب نداشت

دخترم در دل گفت:

کاش این باغچه ی خانه ی ما سیب نداشت

سیب دندان زده هم می دانست

این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت 

 

 

 

و من اندیشه کنان غرق در این پندارم

 
 
 
" کاش ،
 آن لحظه من پیر ،
 در آن باغچه و در پی آن سیب نبودم
 
 
 
 

[ شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, ] [ 12:38 ] [ masuomeh_sh...baran jo0o0o0n ] [ ]

نوشته ها یی از یه دوست


خواستم چشم هایش را از پشت بگیرم.....!!!
دیدم طاقت اسم هایی که میگویدخواستم چشم هایش را از پشت بگیرم.....!!!

 


دیدم طاقت اسم هایی که میگوید را ندارم... را ندارم...

 

 



 
 
 
یکی میدونه دوستش داری یکی نمیدونه..بیچاره اونی که فکر میکنه دوستش داری
بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه...
محکم بغلت کنه...
بذاره اشک بریزی راحت بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه...
محکم بغلت کنه...
بذاره اشک بریزی راحت شی...
بعد آروم تو گوشت بگه:"دیوونه من که باهاتم"شی...
بعد آروم تو گوشت بگه:"دیوونه من که باهاتم"

 

 


 

 

هی فلانی!

 

 

 

 

 

 

 

 

دیگرهوای برگرداندنت راندارم…

 

 

 

هرجاکه دلت میخواهد برو…

 

 

 

فقط آرزو میکنم وقتی دوباره هوای من به سرت زد،

 

 

 

آنقدر آسمان دلت بگیرد که با هزار شب گریه چشمانت،

 

 

 

باز هم آرام نگیری…

 

 

 

و اما من…

 

برنمیگردم که هیچ! 

 

 

 

 

عطر تنم را هم از کوچه های پشت سرم جمع میکنم،

 

 

که نتوانی لم دهی روی مبلهای راحتی،باخاطراتم قدم بزنی!!!!

[ شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, ] [ 11:38 ] [ masuomeh_sh...baran jo0o0o0n ] [ ]

تنها ترین تنها

اگرروزی

 

اگر روزی تهدیدت کردند، بدان در برابرت ناتوانند!

 

                                                                      اگر روزی خیانت دیدی، بدان قیمتت بالاست! 

اگر روزی ترکت کردند، بدان با تو بودن لیاقت می خواهد!

خدا

قلبت رو خالی نگه دار اگر هم روزی خواستی کسی را در قلبت جای دهی سعی کن که فقط یک نفر باشد به او بگو که تو را بیشتر از خودم و کمتر از خدا دوست دارم ..... زیرا که به خدا اعتقاد دارم و به تو نیاز دارم


[ شنبه 7 بهمن 1391برچسب:, ] [ 11:26 ] [ masuomeh_sh...baran jo0o0o0n ] [ ]